بازی ساختن کار سختیست، اما از آن سختتر فروختن بازی به مخاطب است. امروزه تعداد طراحان بازی و استودیوهای سازنده روزبهروز بیشتر میشود، اما تعداد استودیوهایی که بتوانند بازی خود را به مخاطب بفروشند و یا بهتر بگویم، بازی خود را در دل مخاطب جا بدهند زیاد نیست.
این مقاله بخش دوم مقالهی قبل در مورد مارکتینگ بازی است که هدف آن کمک به بازیسازان مستقل با ارائهی مباحث پایهای، نحوه تفکر و برنامهریزی در این زمینه است. این پست با عنوان بهتری مثل «صعود (رمپ) چه زمانی است؟»، درباره فازهای کلیدی برای ساخت برنامه مارکتینگ و زمان درست انجام کارها است. در قسمت قبلی به عناصر استراتژی مارکتینگ بازی و اینکه بازیسازها بیشتر چه چیزهایی را باید در نظر بگیرند اشاره شد. حال در این پست به چگونگی تفسیر این استراتژی در برنامه ریزی خواهیم پرداخت.
مارکتینگ حوزه وسیع و پیچیدهای است و مباحث آن تنها در یک یا دو مقاله نمیگنجد. معیارهای زیادی وجود دارد که هم بر طراحی بازی و هم بر کسب درآمد و میزان موفقیت آن در مارکتها تاثیر گذارند. از این رو سعی شده در این مقاله بیشتر مباحث کاربردی نسبت به مباحث تئوری مطرح شود. مواردی که در این مقاله ذکر میشود، پایهای و کلی است اما میتواند به موفقیت بازی شما کمک کند. همچنین این مطالب بیشتر برای دولوپرهای مستقل و سلف-پابلیش مناسب است.